فارسی
فرخ نعمت پور
اما کە نمی شود همە راە زندگی را فکرکرد. هیچ انتخابی را نمی توان صد در صد از لحاظ همە جوانبش ارزیابی کرد. و اینچنین نیروئی در درون بە تو می گوید دیگر راە بیفت، معطل نکن! و تو معطل نمی کنی. و راە کە می افتی شوری دیگر دارد. راهی کە هم انرژی می گیرد و هم انرژی می دهد. و تو در لحظەها گم می شوی.
- توضیحات
- بازدید: 715
فرخ نعمت پور
شاید علت سیگاری نشدن من دودی بود کە از همان اوائل بچگی روزی در کوچە در آن سوی مرز مشاهدەکردم. دود بە اندازە کافی بود. و یادم هست آن غروب مادر با چە عصبیتی ما را بە داخل خانە فراخواند. و مناطق ما جنگلی و کوهستانیست و شعلەهای آتش می توانند خیلی سریع سرایت کند. آتش مرز نمی شناسد و برای همین زیاد وسوسە می شود.
- توضیحات
- بازدید: 712
شهرام وحدانی
قدرت گرفتن و حاکمیت جناح دینی و اسلامی به رهبری خمینی در پی قیام ٥٧ بر بستری بود که سلطنت شاه دین مدار و اسلام پناه فراهم آورده بود. در حالی که راه بر هرگونه فعالیت سیاسی بر جریانات ملی، سکولار و چپ بسته بود، روحانیون شیعه با حمایت آشکار و نهان شاه و ساواک در حال سازماندهی و تشکل بودند. حوزه های علمیه قم و مشهد ارکان نفوذ و رشد تشیع در ایران، در زمان پهلوی ها پای گرفت.
- توضیحات
- بازدید: 808
فرخ نعمت پور
رهبر بزرگ؟!... مرگ رهبر بزرگ؟! تعجب کرد. مگر رهبر بزرگ، او نبود؟... این فرد کیست کە فردا او را بە گورستان می برند تا در زیر خروارها خاک دفنش کنند؟ حتما اشتباهی شدە بود؟- توضیحات
- بازدید: 895
فرخ نعمت پور
دو دو و سە سە با هم در حالیکە هوای سگهایشان را داشتند، می گفتند و می خندیدند. و قشنگ می شنیدم کە از هر چیزی می گفتند بەجز سیاست و امر کشورداری و همە آن پنهانکاریهای زیرکانەای کە در زمان مسئولیتشان بە پیش بردەبودند. در حقیقت آنچە آنها در اینجا بە آن مشغول بودند مسئلە زندگی روزمرە سگها بود، اینکە چە می خورند و چە می نوشند، و موقعی هم کە مریض می شوند چە جوری از آنها پرستاری می کنند. بحث نژاد سگها و تعداد تولەهائی کە قرار بود پس بیاندازند. و واقعا با چە حرارت و ذوق و شوقی از سگها و زندگی عالی کە با آنها داشتند، برای همدیگر تعریف می کردند.
- توضیحات
- بازدید: 69
فرخ نعمت پور
و ناگهان شبی نصف شب فاجعەای کە قابل پیش بینی بود، اتفاق افتاد. آرە، درست همان بلائی کە بر سر کشتی تایتانیک در سال ١٩١٢ آمدەبود، بر سر قایق کارتونی بی بی هم آمد. آرە، نصف شب بود کە قایق بی بی بە یە کوە یخ برخورد کرد و کنارە آن درست در زیر آب، بدون اینکە بی بی اونو ببینە جر خورد و آب سرد شروع کرد بە سرخوردن بە درون قایق بیچارەاش.
- توضیحات
- بازدید: 226
فرخ نعمت پور
خلاصە با حضور بی بدیل و بی نظیر خودش من کم کم احساس بسیار خوبی پیدا کردە بودم. احساس خوب دور شدن حس ازخودبیگانگی. گربە نازنین من، نصف پنهان مرا داشت بە خودم برمی گردانید.- توضیحات
- بازدید: 861
فروزان جمشیدنژاد دلایل ماندگاری چخوف بسیار ساده است. او و قهرمانانش بسیار شبیه به ما هستند. گاه ترحم برانگیزند و گاه خنده دار. گاه عاشق پیشه و سودایی و گاه یکسره در بند نوستالژیایی پوچ و همگی کم و بیش درگیر ملالی عظیم و غیرقابل انکار.
- توضیحات
- بازدید: 898
فرخ نعمت پور
اما ناگهان یک شب قبل از خواب و قبل از اینکە سمعکهایش را کنار رختخوابش قراردهد، صدائی شنید. بە گمان اینکە دخترش است کە برگشتە، بە در نگاە کرد. اما نە، اشتباە می کرد. پس همانطور بەگوش منتظر ماند. دوبارە صدا را شنید. مثل اینکە کسی کاغذی را مچالە کند. آن هم با شدت و عصبانیتی غیر قابل کنترل. "دزد! آە دزد!" پشت پدربزرگ لرزید. او کە در تمام عمرش با وجود شنیدن نام دزد، اما دزدی را ندیدە و تجربە نکردەبود با ترس نگاهی محتاطانە بە اطرافش انداخت. نە کسی در اتاق نبود. یعنی نمی توانست باشد. اما شاید دزد در توالت و حمام باشد. با ترس و لرز از جا برخاست، و بە طرف توالت رفت. در حالیکە عصایش را برای دفاع و یا حملە میان خود و در توالت حائل کردەبود، پرسید کە کی آنجاست؛... جوابی نیامد. پدربزرگ در را سلانە سلانە بازکرد و چیزی ندید. و باز صدای مچالەکردن کاغذ آمد. دیگر پدربزرگ معتقد شد کە خیالات برش داشتە، و کم کم دارد صداهائی از دنیائی می شنود کە چیزی نماندە بە آنجا سفرکند. شاید خدا داشت اوراقش را کنترل می کرد.
- توضیحات
- بازدید: 116
رونما نوری
هنوز از بوی درختان اقاقیا سرمست می شوی می دانم
آخر روزی عاشقانه با هم زیر آنها قدم زده ایم
می دانم هنوز لبانت به گرمی می سوزانند
آخر روزی آن بوسه های آتشین را بر لبانم نشاندی
- توضیحات
- بازدید: 1182