فارسی
کاوه نعمت پور
وقتی که داخل خزینەی کثیف حمام عمومی می شدند هنوز هوا تاریک بود. مادر آرام در گوش دخترش گفت «به هیچکس توجه نکن... گوشا کر چشما کور... خودتو به نشنیدن و ندیدن بزن» دختر سرش را به نشانەی تایید تکان داد و سرش را داخل آب کرد. ناگهان درد ناخوشایندی را در شکمش احساس کرد. کمی سرش گیج رفت. با خود گفت نه الان وقتش نیست. خودش را جمع و جور کرد. سنگینی نگاه ها را برروی خودش حس می کرد. پچ پچ های زنانه را می شنید و مثل سوهان روحش را خراش می داد.
- توضیحات
- بازدید: 110
فرخ نعمت پور
در نبود قهرمان گرائی کە خصلت جمع کنندگی دارد، ما با جنبشها و یا حرکاتی مواجە می شویم کە تکەتکە و پراکندەاند. از همین جهت خصلت تعارضی شدید و دگرگون کنندە آنی ندارند. و در چنین بستری است کە تغییر کە از نوع دیگری است می خواهد صورت بگیرد. این جنبشها و حرکات تکەتکە و پراکندە ظاهرا میلی هم بە بهم نزدیک شدن و یگانگی ندارند، زیرا تمایلی بە تغییر رادیکال ندارند.
- توضیحات
- بازدید: 701
نوشتۀ: فرید وهابی
اگر چه کارل مارکس بعدها "ضد رمانتیک" شد و اتکا به واقعیت محض را اصل قرار داد، اما تردیدی نیست که نثر و سبک نگارش او در آثار معروف تاریخی و اجتماعیاش، گهگاه شور و هیجان شیوۀ سالهای جوانی را به یاد میآورد. مقدمهنویس کتاب اشعار مارکس نخستین جملۀ مانیفست حزب کمونیست (شبحى در اروپا در گشت و گذار است) را به عنوان نمونهای روشن از استعارات رمانتیک آلمانی ذکر میکند.
- توضیحات
- بازدید: 1162
فرخ نعمت پور
اگر بە کتاب برمی گشت، نصف حقیقت را از دست می داد و اگر بە کاروان، نصف دیگر حقیقت را. در هر حال، در هر صورت، نصفی گم می شد. و گم شدن نصفی از حقیقت، یعنی ازدست دادن خود حقیقت. حقیقت پیش او وجودی واحد بود.- توضیحات
- بازدید: 935
رسول صفریانی
و همزمان دستەای کبوتر در آسمان بالای سرم می چرخند. و فکر می کنم کە آیا واقعا می شود مبارزەکرد و باز زیست. یا شاید باید زیست برای اینکە مبارزە کرد. دوبارە بە کبوتران نگاە می کنم. آنان بجز آسمان و زمین جائی دگر ندارند.
- توضیحات
- بازدید: 801
مصاحبە با سردار ایزدی
زمستان را با همە سختی هایش در ارموش بە پایان رسانیدیم و بهار از راە رسید. روستای ارموش زیبائی بهاری خود را بازیافت. همە جا سبز و پوشیدە از گیاهان بهاری و جنگلهای سرسبز بود. رودخانە سپی گا با آب خروشان خود مابین ارموش و کورتە وسعت خود را افزایش دادەبود. تصمیم گرفتەشد برای استفادە از گیاهان خوراکی اقدام کنیم.
- توضیحات
- بازدید: 717
فرخ نعمت پور
مسافر تنهای تە درە، سرش را بر نمی گرداند. اصلا او بە هیچ جائی نگاهی نمی اندازد. من می دانم خیال برش داشتەاست. من از قدیمها اینرا می دانم. آدمهای خیالی سرشان سنگین است و رو بە پائین، با یک نوع بی خیالی بە آنچە در پیرامونشان می گذرد. البتە نە اینکە بی خیال بی خیال باشند. نە، تنها اینکە خیال از سرشان بزرگتر و سنگین تر شدە،... آرە همین.
- توضیحات
- بازدید: 96
ترجمە از کردی: ماجد فاتحی
نمی داند چه مدت دیگری آنجا ایستادند. بار دیگر پدر در مورد کنارەها گفت. اینکه همه جا پر از کناره است. اینکه زندگی خود نیز بر کنارەای لم دادەاست. صحبت در مورد اینکە موقعیکە بە کنارەای می رسی، یا به گذشته ها می اندیشی یا آنجا نیز بە کنارەهای دیگر می نگری. با تاریک شدن هوا نزد او کلمات نیز بیشتر تیره و تار می شدند. گوش دهد، یا ندهد؟
- توضیحات
- بازدید: 121
فرخ نعمت پور
ایجاد کانتونها در مناطق کردنشین سوریە، آن هم در کنار مرزهای ترکیە کە خود عضو ناتوست و بشدت از قدرت گیری نیروهای وابستە و یا متمایل بە پ کاکا در کنار مرزهای خود حساس است، هم یک جرات تاریخیسیت و هم در درون خود دانەهای فاجعە را می پروراند.
- توضیحات
- بازدید: 1360
فرخ نعمت پور
شبی برایمان مهمان می آید. غرق بحث در مورد اخلاقی ترین کوچە دنیایند. پدر بعد از نوشیدن چایی و روشن کردن سیگارش رو بە مهمانها، کە خانم و آغایی از همسایەها هستند، می گوید کە از کوچە ما هیچوقت دزد و لات و آدمکش بیرون نخواهدآمد. می گوید کوچە ما انسانی ترین کوچە دنیاست. آرە اخلاقی ترین. بعد لبخندی می زند و می گوید کە حاضر است سر یک میلیون تومان شرط ببندد. مهمانها تائید می کنند، و می گویند کە حالا خوش بحال شما کە تە کوچەاید! پدر از سر شوق سیگاری بە مرد همسایە تعارف می کند، و خودش هم یکی دیگر آتش می زند. بە مادر می گوید چای دیگر بریزد. دود از پنجرە رو بە کوچە بن بست بە بیرون می زند.
- توضیحات
- بازدید: 112