هاوری یوسفی

نگری می گوید: وقتی اعتصاب غذا می کنی کە دیگر امکان دیگری برای مبارزە نداری. وقتی اعتصاب غذا می کنی بدنت را می خوری. این تمثال نگری را می توان بدون تردید برای تبیین وجە هستی شناختی اعتصاب برگزید و آن را بە یکی از تعیینات شناختی مفهوم اعتصاب افزود.

 

دست تظلم و تحشیەای بر زجر زبان

در دفاع از اعتصاب غذای زندانی سیاسی، محمد نظری

هاوری یوسفی

 

دلیران برای دستیابی بە آرزوهای نیک از خطر نمیهراسند؛

 مردان زیرک و تیزهوش از تحمل رنج نمی گریزند.

 فقط ترسوها و احمقها هستند کە نە قادرند سختی را تاب آورند،

 نە میتوانند بە دفاع از خود برخیزند.

"سیاست اطاعت: رسالەای دربارەی بردگی اختیاری"

اتین دو لابوئتی

پیکار و مبارزە با نظام توتالیتر و سرکوبگر ایران و مقابلە با جمهوری اسلامی محدود بە یک بعد از ابعاد گوناگون مبارزە نمی شود و نیروها، گروە و احزاب درگیر، با شیوە و رهیافت خود این مبارزە و مقاومت را تدوام می بخشند. مبارزە با جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر، شیوە و اشکالی نوین یافتە کە بدون مفروض داشتن و لحاظ کردن این شیوەهای نوین مبارزە و مقاومت حزبی، گروهی، سازمانی، صنفی، زیست محیطی و نهایتا مردمی چە در داخل ایران و یا چە در خارج از ایران، ممکن نیست بتوان دکترین و یا اصل مفهوم مبارزە و تعیینات مفهومی یا عملی و اعتبار آن را دریافت و بە ساحت حقیقی موضوع وارد شد. همسو با این اشکال نوین مبارزە و مقاومت علیە جمهوری اسلامی ایران، یادآوری این نکتە الزام آور است کە یکی از نکات بنیادی مبارزە در و با جمهوری اسلامی ایران، اعتصاب و سنت درخشان این روش مبارزە است. تبار و قدمت سنت اعتصاب در ایران فارغ از اینکە زادەی سنت مبارزات کارگری در ایران است و در حال حاضر دامنە عملی آن بسی گستردەتر از سالهای گذشتە است در مبارزە با نظام حاکم بر وضع موجود ایران، سنتی دیرپا و دیرنە و از ارکان پایەای مبارزە با نظامهای توتالیتر و سرکوبگر از دوران پهلوی تا جمهوری اسلامی ایران است و در حال حاضر هم یکی از روشهای کارآمد و تاثیر گذار برای مبارزان و اعتصاب کنندگان چە در خط جنبش های اجتماعی و چە در خط مقاومت در زندان است و این روش از مبارزە بە معضلی اساسی برای جمهوری اسلامی تبدیل شدە است و با تحریف و بەکار بردن تکنیکهای جدید در پی آن است کە راە شکست و ابطال آن را بیابد.

جمهوری اسلامی ایران بعد از اتمام جنگ عراق و استقرار کامل ایدەئولوژیک، سیاسی و اقتصادی متعاقب آن، گذشتە از سرکوب و کشتار خونین تمامی نیروهای سیاسی درگیر انقلاب 1357 کە می توان اوج این کشتار را بە سال 1367 برگرداند، لحظەای از کشتار و سرکوب معترضین خود در داخل و خارج بازنماند و سنگینترین ضربات را بر پیکر تمامی نیروهای حزبی، صنفی و حتا مدنی وارد آورد.   

فارغ از تعاریف قاموسوار و لغوی اعتصاب و سنت درخشان آن در مبارزە با نظام غالب در ایران، باید بە یاد داشتە باشیم در نهاد نا آرام جهان موجود مقام انسان مقامی نازل است و نقش حقیقی انسان و کنشهای انسانی نقش و عاملیت وی را بە نحوی از انحاء سلب نمودەاند؛ جهانی کە تحقق تاریکترین لایەهای تاریخ را در مخیلە سیاسی خود میپرورد و در تخریب جهان و انسان تا رسیدن بە آرمان خود لحظەای از عمل باز نمیماند و بەحق چنین جهانی میتواند جهانی ترسناک و دردآور باشد. زیستن در جهانی کە تار آن را نیروها و مناسبات غالب دولتمردان و قدرتمندان با انواع و اقسام ایدەئولوژی و نظامهای سلطە و سرکوب تنیدە است و شیوەها و اشکال گوناگون رهبری و ادارە آن خود بە یکی از ابهامات و پیچیدگی های مسائل انسان و اندیشیدن در جهان معاصر بدل گشتە و بە کاربردن آخرین ورژنهای تکنیک و تمدن بشری را برای اعمال سلطە و سرکوب را بەخدمت می گرید و از طریق این ابزارها سنگیترین بار را بر دوش تمامی انسانهای این کرە خاکی تحمیل کردە و تحمل و بدوش کشیدن آن دیگر بسی ناممکن مینماید. زیستن در جهانی کە افسون زدایی از خود و موجودات درون آن بە بخشی از تاریخش بدل گشتە و جملگی متفق اند کە انسان در عصر جدید بە نازلترین سطح ممکن هستی خود تقلیل یافتە و قاعدە ارستویی "حیوان ناطق" یا "جانور سیاسی" را برهم زدە و انسان را بە حیوانی بی زبان یا جانوری لال تبدیل کردە است کما اینکە در نقاطی از جهان بە وضوح این تقلیل صرف بەشیوەهای گوناگون محرز، و سرپوشنهادن بر آن ناممکن گشتە است.

آنچە جای تامل و موشکافی نظری و فلسفی است از یک طرف، نقش زبان بە عنوان مسئلەای سیاسی و از طرفی دیگر بە عنوان مسئلە انسان در جهان بحران زدە و آشفتەای است کە توان ابراز دردها و رنجهای فرد و جامعە را از وی سلب نمودە و راە خروج را بر آن بستە است؛ متعاقبا بستە شدن این راە و خروج از این وضعیت، در خود، امکان اندیشیدن و یافتن راە خروج حتی بر خط عمل را بە کورە راهی ترسناک و صعب العبور مبدل کردە است. اما علی رغم وجود بروزات اشکال و انواع گوناگون این نهاد نا آرام و زیستن ناقص، آنهم در شکل بی زبان آن، همزمان ناقض زیستن حقیقی یا زندگی بەمثابە آزاد زیستن است. بە کار گرفتن زبان و تبدیل آن بە راە انقلابی خروج و ابراز وجود، همان دست آوردی است کە زندان بە سنتهای انقلابی بخشیدە است. زبان همچون خانەی وجود چارچوبی است کە انسان را بە هستی بالافعل تغییر زندگی و حل و رفع آن بە مراحل و منازل تعالی یافتە زندگی دیگرگونە رهنمون می شود.

بیش از 80 روز از اعتصاب غذای محمد نظری، زندانی سیاسی کرد در زندان رجایی شهر میگذرد و مسئولین مربوطە بە خواست و مطالبات وی وقعی نمی نهند و اسرار وی مبنی بر اجرای قانون نە چیزی بیشتر و نە چیزی کمتر، را نادیدە گرفتەاند. در نتیجەی این بی توجهی محرز و مضحک مسئولان، کە ذاتی نظام حقوقی کشور است، ایشان عزم خود را برای تحقق خواست و مطالبات قانونی خود از طریق اعتصاب غذا جزم کردە و اکنون اعتصاب وی مرزهای هشتاد روز را هم درنوردیدە و حال ایشان بسیار وخیم است. بنابە اخبار منتشرە، فشار خون محمد نظری به 8 رسیده و ضربان قلبش نامنظم شده و بیش از 25 کیلو از وزنش را هم از دست داده و قدرت تکلم و تحرکش هم به شدت افت کرده است.

روز چهارشنبه 26 مهرماە محمد نظری در هشتاد و یکمین روز اعتصاب خود نامەای را منتشر کرد کە خواندن فرازهایی از این نامە را خالی از فایدە نمیدانیم:

بی کس‌ترین زندانی این شهرم! شهری که با نام زندانش عجین شده است، با عجایب، شهری که 81 روز از اعتصابم می‌گذرد اما هیچ گوش شنوا و دست یاری دهنده‌ای از آ‌ن برای من نمانده است.

محمد نظری هستم، 24 سال است که در پشت میله‌های زندان از مهاباد و ارومیه تا همین زندان رجایی شهر و هر روز بی‌کس‌تر از روز پیش و تنهاتر شده‌ام. پدر و مادر و برادرم رهسپار گورستان بوکان شده‌اند و جز شما مردم کسی را ندارم... خواسته‌ام نه آ‌زادی و نه مرخصی بلکه اجرای قانون است. قانونی که با اجرای آ‌ن 4 سال و نیم پیش باید آ‌زاد می‌شدم ولی دستهای نامرئی قدرت و امنیت از اجرای این قانون... درباره من جلوگیری می‌کنند. حال پس از 24 سال زندان و در عین تنهایی و بیکسی هیچ راه دیگری جز اعتصاب برایم نمانده است.

کجایید مردم؟

مرا به خاطر بی‌کسی‌ام به حال خود مگذارید. فرق من با آ‌رش صادقی که بیش از 70 روز گرسنگی کشید در چیست جز اینکه او پدر و همسری داشت و شما مردم را، اما من هیچ کسی ندارم. پدر، مادر و برادرم که سال‌هاست در گورستان بوکان خوابیده‌اند و مرا اگر دست یاریگری باشد شمایید که تنها تکیه گاه و امیدم هستید.... کمک کنید صدایم شنیده شود که اکنون چیزی جز مرگ برای رها شدن از این عذاب زندان و اعتصاب برایم نمانده است. کمکم کنید برای رسیدن به حق قانونی آ‌زادی که از من دریغ کرده‌اند. جز این اگر باشد بر اعتصابم می‌مانم تا با مرگ رهسپار گورستان بوکان شوم که جز آنجا هیچ جایی و هیچ کسی برایم نمانده است.

 بە جرئت می توان گفت کە احساس تنهایی و دست تظلّم محمد نظری و فغان اعتصابیون و زندانیهایی همچون افشین حسین پناهی، رامین حسین پناهی، آرش صادقی، سعید شیرزاد، رضا شهابی، سهیل عربی و... استخوان را از گوشتهای آدمی می کشد و خون هر انسان آزادە و مبارزی را بە جوش خواهد آورد خاصە اینکە این دست روبە مردم باشد؛ مردمی کە بە صدای دیگر اعتصابیون بدل شداند و آنها را  مورد حمایت قرار دادند. بە قول آریە نایر در مناسبتی دیگر و مرتبط با این بحث اظهار داشتە: افرادی کە بە خاطر سخن گفتن، و صرفا بە دلیل داشتن عقاید متفاوت بە زندان می افتند باید بتوانند فریاد مظلومیت خود را بە گوش آزیدیخواهان جهان برسانند و از آنها یاری طلب نمایند. محکومانی کە بە لحاظ دیدگاههای خود بە زندان می روند، چون بە تاریخ بنگریم، قسمت اعظم وقایع مهم را بە وجود آوردەاند. اینان، متفکران، و نویسنگان برجستە بوداند کە در طول تاریخ برای دفاع از بشریت و ناموس بشری خود را فدا کردند و امروز ما حتا نام بسیاری از ایشان را نمی دانیم. در راستای همین دیدگاە، چنانچە از اظهارات محمد نظری در نامەی مذکور پیداست، خواست ایشان صرفا اجرای قانون است و همانگونە کە خود نیز بدان اشارە کردە دستهای نامرئی و امنیتی یا بە قول مارکس همان تازیانەهای ارواح دولت از اجرای قانون امتناع میکنند و خواست وی را نادیدە گرفتەاند. بنابراین، وظیفەی انسانی و اخلاقی ماست کە از وی و خواست برحق ایشان تا جایی کە ممکن است حمایت کنیم و نە تنها او بلکە صدای تمامی زندانیها و افراد در بند باشیم.

آنتونیو نگری در فرازی از "خاطرات یک فرار" بە نکتەای مهم در باب اعتصاب اشارە می کند و دیدگاە خود در نسبت با اعتصاب، این رادیکالترین کنش یک زندانی سیاسی دربند را توضیح میدهد. نگری میگوید: وقتی اعتصاب غذا میکنی کە دیگر امکان دیگری برای مبارزە نداری. وقتی اعتصاب غذا میکنی بدنت را میخوری. این تمثال نگری را میتوان بدون تردید برای تبیین وجە هستی شناختی اعتصاب برگزید و آن را بە یکی از تعیینات شناختی مفهوم اعتصاب افزود. بدون شک، کم شدن 25 کیلو از وزن جسمانی محمد نظری خود گواهی است بر صحت این مدعا و اثبات این فرضیەی نظری. در واقع، میتوان گفت فحوای کلام اینست کە اعتصاب محمد نظری برای حفاظت از صیانت نفس و پیکار برای تحقق قانون، درخود و برای خود دال بر حقانیت موضع قانونی ایشان و مبارزە با یکی از اصلها و اشکال سرکوب، یعنی نادیدە انگاشتن خواست و مطالبات برحق، حقوقی و قانونی وی و نادیدە انگاشتن این حق همان جهل مرکب ذاتی و نامتناهی نظام قضایی کنونی کشور است.

یکی از آلام محمد نظری در نامەی خود اشارە بە کلمەایست کە شاید فهم عمومی و لغوی آن برای فارسی زبانان همانست کە روزانە و در زندگی روزمرە مصطلح است: " بی کس‌ترین زندانی این شهرم! "[تاکید از من است]. عموما  واژەی "بی کس" در زبان فارسی در معنای تحقیر آمیز آن بەکار میرود و اصولا در زبان نوشتاری بە ندرت مورد استفادە قرار میگیرد و بە معنی شخصی است کە خانوادە و کسی را نداشتە و تنها بازماندەی خانوادە باشد. اما این واژە در زبان کردی، کە تداول عام آن از تداول فارسی بسیار فاصلە دارد، اشارەیست مستقیم بە وجوە ادبی، تاریخی و مبارزاتی این واژە در زبان و تاریخ مبارزەی خلق کرد. این واژە در زبان کردی معانی گوناگون و متفاوتی را در بر میگیرد کە توضیح تفصیلی آن را بە مجال دیگری وامیگذاریم اما برای ایضاح متن تنها اشارە بە نام شاعر معروف کرد، شیرکو بی کس _ کە تخلص ادبی پدر ایشان هم بود_، کافیست کە بە اهمیت و عمق معنایی این واژە در زبان کردی و میان ادبا و سیاسیون کرد پی برد. این واژە شاید در نگاە اول واجد این بار معنایی متفاوت نباشد اما روی دیگر کورد بودن اشارە بە همان تنهایی و بی کسی _وجە تراژیک کورد بودن _ جنبش کرد در تاریخ مبارزات طولانی خود است، همان تنهایی و بی کسی در فاجعەی شیمایی حلبچە، انفال ملت کرد بە دست صدام حسین و حکومت بعثی و...

کوتاە سخن اینکە، باید کرد بود و معنی بی کسی را دریافت، باید کرد بود تا رنجنامەی محمد نظری را فهمید، باید کرد بود تا قیاس اعتصاب خود با اعتصاب آرش صادقی و حمایت از او را درک کرد. باید کورد بود و بە سکوت دهشتناک رسانەهای مسلط پی برد. باید کرد بود و طعم "مصیبت کرد بودن"* را چشید**.

یقین دارم کە سنت مبارزاتی و مقاومت مبارزان مترقی ایران و کردستان شما را فراموش نخواهد کرد، شاید این دوران یارای برکشیدن نام شما بە عالیترین سطوح تقدیر را نداشتە باشد اما بی شک کسی شما را فراموش نخواهد کرد. پیکار با دیو در دوران اسف، شما را بە مردانی بزرگ بدل کرد و جان شیفتەتان دورانی ظلمانی را تابناک می کند کە خدایگانش تشنەاند. هر آغازی کە یافتید بر همان قرار می مانید. نام شما نقل تمامی انقلابیون راستین خواهد بود در ظلمت نیمروز. آن روز خواهد رسید کە جنبش انقلابی و دمکراتیک ایران و خلق کرد، قهرمانان راستین خود را خواهد شناخت و آرمانهای شما از ذهن و زنجیر زندانها رها خواهند شد.

 

پانوشتها:

*عبداللّه كیخسروی، مصیبت کرد بودن، نشر خط سوم، 1381.

 

** برای نگارندە طرح مسئلەی کورد بودن بە چیزی فراتر از مفهوم هویت و حتی ناسیونالیسم کرد دلالت دارد و فارغ از محدودیت هایی است کە در تداول عام، این مفاهیم می توانند بر کورد بودن بەمثابە مسئلەای هستی شناختی یا حتا معرفت شناختی حمل کنند.

Image result for ‫بیژن جزنی‬‎

گەڕان بۆ بابەت