ما 3571 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

مترجم: الوند حسینی

چە تصادفیست عجیب زندگی! / چە دروغیست بزرگ / مست شدن درآغوش زن! / چە سادە لوحانە است / کسانی را دوست داشتە باشیم / بە اندازە زیپ یک کاپشن / موثر باشند!

 

[برای بەجوش آمدن یک شبم]

١

امروز زیپ کاپشنم خراب شد!

همان روز با دختری آشنا شدم !

٢

من بە خاطر دروغ های آن دختر

نرسیدم غصە

زیپ کاپشنم را بخورم

٣

روزهایی بعد...

روزی

ناخودآگاە نزد

کفاش پیری رفتم و

زیپ کاپشنم را درست کردم

شب همان روز

دیگر از دروغ آن دختر خلاص شدم

٤

چە تصادفیست عجیب زندگی!

چە دروغیست بزرگ

مست شدن درآغوش زن!

چە سادە لوحانە است

کسانی را دوست داشتە باشیم

بە اندازە زیپ یک کاپشن

موثر باشند!

***

[آوازی کە نمی گذارد بخوابم]

نمی خواهم بگویم تنهایم

نمی خواهم از غریبی

خودم صحبت کنم

 

دوست ندارم

سر هر ساعت

این واژەها را تکرار کنم

 

اما احساس می کنم

دیگر

نامەهایت

دیدارهایت

حتی گفتوگو

وصحبتهای خندە آمیزت

نمی توانند تنهاییم را ازم بگیرند

 

هیچ وقت حریف

آن غریبیم نمی شوید

در گشتنم بدنبال پایان،

گم می شوم، گم

***

[عشق ناامیدی خوبیست]

بچە کە بودم دختری را دوست داشتم

اون زمان او کلاس پنجم بود

من کلاس شش

اکنون او پزشک است و

من کلمە تراش

 

حالا اودر یک بیمارستان بزرگ

کار می کند و

منم در اتاق تنهایم

ناامیدی هایم را می شمارم

 

٢

پدرم عصبانی است

سیگار می کشد

می خواهد یک کفر هم بکند

می خواهد یکبارە آیین را کنار بگذارد و

دراین روزهای آخر عمرش

دختری کولی را بگیرد

 

مادرم بیزار شدە از خواستەهای پدرم

می خواهد پای تماشای سریالها بمیرد

 

٣

دوست شاعرم دلتنگ است

برای دختری غصە می خورد

اما دخترک

بە اندازە روژ لبش

اونو بەیاد ندارە

٤

شبی تنهایی بیرونم

برف می بارد

سرمایی بسیار سخت است

یک قوتی آبجو در د ست دارم

اندازە الکلش پنج درصد است

داروغەهای بازارو

مغازەها بهم شک دارند

دیوانەیی دوست دارد میهمانم باشد

میخواهد زیر باریدن برف

برای همدیگر از تنهایی بگوییم

 

می خواستم پرواز کنم

می خواستم بەدر خانە یتان بیایم

وتو مرا ببینی

چ در بە دری هستم

چ بی دینی هستم

رنج بر باد

 

دوست داشتم در آن درنگهای شب

یکی از دوستانت را می دیدم

و فردا در مورد من حرف می زدید

 

اما هیچ کدام ازین

اتفاق ها نمی افتد

روز می شود و صبح

صاحب مغازەای

با نوک کفشهایش

بیدارم می کند

هنوز ناامیدی هایم تمام

نشدە

وهنوز هم تنهاییم

می خندد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گەڕان بۆ بابەت