نوشتۀ: فرید وهابی
فرانسوا گروژان لازم میبیند که مفهوم "دوفرهنگی" بودن و تفاوت آن را با دو زبانگی روشن کند. او میگوید "آدم دو زبانه، الزاماً دوفرهنگی نیست. همچنین آدم تکزبانه میتواند دوفرهنگی باشد، مثل یک انگلیسی که در آمریکا زندگی میکند." او پدیدۀ "دو فرهنگی" بودن را به آسانی و با توسل به سه معیار تعریف میکند.
برای دو زبانه بودن هیچوقت دیر نیست
وجه مشترک ساموئل بکت، ماری کوری و ناپلئون چیست؟ فرانسوا گروژان، یکی از نامدارترین متخصصان روانشناسی زبان در کتاب «تکلم به چند زبان1» دنیای آدمهای دو زبانه را میکاود و با ابطال بسیاری از فرضیات قدیمی، نهادههای علمی جدید را در این باب شرح میدهد. بر اساس معیارهای فرانسوا گروژان، نزدیک به نیمی از جمعیت جهان دو زبانه است.
فرانسوا گروژان از شخصیتهایی است که هر کجا صحبت از روانشناسی زبان باشد، اسم او هم هست. در دانشگاههای بزرگ اروپا و آمریکا، از ام.آی.تی گرفته تا آکسفورد و دانشگاه زوریخ درس داده، پروژههای بزرگ علمی را هدایت کرده، برای نشر دانشگاه کمبریج نشریهای را در بارۀ دو زبانگی2 پایهگذاری کرده که از مراجع درجه اول در این باب محسوب میشود و بالاخره با نوشتن در وبلاگی که به گفتۀ خودش ششصدهزار خواننده دارد، به عنوان مهمترین چهرۀ پژوهش در حوزۀ چند زبانگی و آموزش زبان شناخته شده است.
گروژان در سال ١٩٨٢ نخستین کتاب خود را در بارۀ دو زبانگی به انگلیسی نوشت و امروز که به ٦٨ سالگی و مرز بازنشستگی رسمی دانشگاهی رسیده، اولین کتابش را به زبان فرانسه1 منتشر کرده است.
او که سالهای نخست کودکی را در روستایی در فرانسه سپری کرده، دورۀ دبیرستان را در بریتانیا گذرانده، دکترای دولتی خود را در فرانسه گرفته و سپس پژوهشهای دانشگاهی را در آمریکا دنبال کرده است.
گروژان که اینک سالهای افتخار و شهرت علمی را در مقام استاد بازنشستۀ دانشگاه نوشاتل سوئیس میگذراند، با اتکا به تجربۀ شخصی اصرار دارد که "در هر سن و سالی میتوان دو زبانه شد."
کاربرد، نه شناخت
تمام نظریات فرانسوا گروژان در بارۀ چند زبانگی بر یک اصل، یا تعریف، بنا شده است: معیار اصلی دو یا چند زبانه بودن نه شناخت، که کاربرد منظم و روزمرۀ زبانهاست.
با این حساب، تقریباً نیمی از جمعیت جهان دو زبانه است. دیگر این که نادرند آدمهایی که در دو یا چند زبان تسلط و دانشی مشابه دارند. گروژان در تصحیح یک تصور غلط اما رایج دیگر نیز مصر است: برای اکثر آدمهای دو زبانه ترجمه از یک زبان به زبان دیگر کار آسانی نیست.
به نوشتۀ گروژان «در ١٩۷ کشور جهان تقریباً ۷١٠٠ زبان وجود دارد». یعنی به طور متوسط ٣٦ زبان برای هر کشور. بدیهی است که حوزههای جغرافیایی زبانها با یکدیگر تداخل دارند و در همه جای دنیا آدمهایی هستند که دو، سه یا چند زبان را در زندگی روزمره به کار میبرند.(در ایران مثلاً: فارسی و کردی، فارسی و ترکی آذری، یا فارسی و ارمنی و ترکی....)
حتی اگر شناخت این آدمها از هر زبان بسیار محدود و ناقص باشد، استفادۀ موازی آنان از چند زبان، دائمی و جزئی از زندگی روزمره است.
دو زبانه بودن ماری کوری (لهستانی و فرانسه)، ساموئل بکت (انگلیسی و فرانسه)، ناپلئون (فرانسه و زبان جزیرۀ کرس) و یا میلان کوندرا (فرانسه و زبان چکی)، همه در یک سطح و مشابه نیست. با اینحال همگی در زندگی خصوصی یا حرفهای به طور پیوسته از دو زبان استفاده کردهاند.
دو زبانگی و سیاست
فرانسوا گروژان که بیقید و شرط از همه نوع دو زبانگی دفاع میکند، برخی ملاحظات سیاسی و فرهنگی را مانع گسترش چند زبانگی میداند. به نوشتۀ او زبانهایی مثل انگلیسی و آلمانی «همه جا وجهۀ خوبی دارند. اما آن دوزبانگی که در کشورهای اروپایی ریشه در مهاجرت دارد چه بسا از نگاه جوامع و دولتها چندان خوشایند نباشد. در این موارد، هر بهانهای برای محدود کردن و به حاشیه راندن دو زبانگی موجه است».
دو زبانگی و توانایی انتزاع
فرانسوا گروژان با شرح آزمایشهایی که طی سی چهل سال اخیر با شرکت کودکان چند زبانه انجام شده، میگوید «بچههای دو زبانه، با سهولت بیشتری ساختار "دلالت" را حس میکنند و در ذهن خود زودتر و آسانتر از سایر بچهها دال و مدلول را از یکدیگر تمیز میدهند."
برای مثال در یکی از آزمایشها، به کودکان گفته میشود: «سه واژه داریم: "ساز"، "ناز"، "ضرب". کدام یک از دو واژۀ "ناز" و "ضرب" به واژۀ اول (ساز) شبیهتر است؟"
اگر کودک واژۀ "ناز" را به "ساز" شبیهتر بداند، نتیجه گرفته میشود که معیار شباهت از نظر او، ظاهر صوتی کلمات است. اما اگر واژۀ "ضرب" را به "ساز" شبیهتر ببیند، چنین استنباط میشود که کودک بر پیوند و ارتباط معنایی کلمات توجه بیشتری دارد.
تکرار آزمایشها نشان میدهد که بچههای دو زبانه بیشتر در گروه دوم قرار میگیرند. گروژان میگوید که مؤلف و مبتکر این آزمایش در دهۀ شصت میلادی نتیجه گرفت که بچههای دو زبانه دو تا سه سال زودتر از بچههای تکزبانه به «مرحلۀ انتزاع دال و مدلول» میرسند.
به طور کلی کودکان دو زبانه، طبیعت قراردادی زبان را بهتر درک میکنند. اگر به بچهها گفته شود: «فرض کن از این به بعد به هواپیما بگوییم لاکپشت» و سپس از آنان پرسیده شود «آیا به نظر تو لاکپشتها پرواز میکنند؟»... باز هم مشاهده میشود که دو زبانهها فرض اولیه را زودتر میپذیرند و به آسانی پاسخ میدهند «آری لاکپشت پرواز میکند». در حالی که برای بسیاری از کودکان تکزبانه، فرض اولیه و نتیجهگیری بعدی بیمعنا و غیرقابل هضم است.
تردیدهای والدین: کدام زبان؟
فرانسوا گروژان سالها از نزدیک زندگی خانوادههای چند زبانه و نحوۀ آموزش کودکان را بررسی کرده است. او روشهای رایج یادگیری زبان را شرح میدهد و مینویسد از معمولترین روشها، شیوۀ معروف به "یک نفر یک زبان" است. بدین معنا که پدر و مادر، هر یک به زبان خود با کودک حرف میزنند.
روش دیگر "یک زبان در خانه، یک زبان در بیرون" است که در مورد خانوادههای مهاجر فراوان و عادی است. روش سوم را میتوان "نخست یک زبان، سپس زبان دوم" نامید. روشهای دیگری نیز هست: مثلاً در برخی مدارس صبح یک زبان و بعداز ظهر زبان دوم را میآموزند...
همۀ این روشها به عقیدۀ نویسنده مزایا و معایبی دارد و هیچیک را نمیتوان بهترین دانست. گروژان تنها بر دو نکته تأکید و اصرار دارد:
- دو زبانه شدن در کودکی، در نوجوانی و در سالهای پختگی ممکن است.
- کودکان در راه آموزش زبان نیاز به همراهی و پشتیبانی دارند.
از دو زبانگی تا دو فرهنگی
فرانسوا گروژان لازم میبیند که مفهوم "دوفرهنگی" بودن و تفاوت آن را با دو زبانگی روشن کند. او میگوید «آدم دو زبانه، الزاماً دوفرهنگی نیست. همچنین آدم تکزبانه میتواند دوفرهنگی باشد، مثل یک انگلیسی که در آمریکا زندگی میکند».
گروژان که در سادهنویسی پیرو همکاران آمریکاییاش است و به وضوح از پیچیدهگویی روشنفکران فرانسوی اکراه دارد، پدیدۀ "دو فرهنگی" بودن را به آسانی و با توسل به سه معیار تعریف میکند:
- آدم دوفرهنگی در عرصۀ زندگی اجتماعی، با هر دو فرهنگ سر و کار دارد (مثل مهاجرانی که در عین تعلق به جامعۀ اقلیت، در زندگی جامعۀ میزبان سهیم و فعالاند).
- آدم دوفرهنگی قادر است رفتار و زبانش را بر حسب موقعیت تغییر دهد.
- آدم دوفرهنگی پیوسته ویژگیهای هر یک از دو فرهنگ را ترکیب و مخلوط میکند.
در اینجا نیز، نگرش "کاربردی" فرانسوا گروژان کاملاً روشن است. از نظر او میزان شناخت آدمها از هر فرهنگ یا زبان میتواند بسیار محدود و در هر سطحی باشد، اما اصل تعیینکننده "کاربرد منظم دانستهها" است.
نامه به اسماعیل کوچک
در پایان کتاب که روانی نگارش و آسانخوانیاش تحسینبرانگیز است، متن نامهای نقل شده که فرانسوا گروژان هنگام تولد نخستین نوهاش موسوم به اسماعیل، خطاب به او نوشته تا روزی که وی بر دو زبانه بودن خود آگاه شود آن را بخواند.
گروژان خطاب به نوهاش مینویسد: «به احتمال زیاد، لحظاتی در زندگیات به دلیل دو زبانه بودن و دوفرهنگی بودن احساس محرومیت خواهی کرد. شاید در کاربرد یکی از زبانها تردید کنی یا نگران باشی که دیگران ترا "متفاوت" ببینند. شاید بعضیها با کنایه به ریشههای فرهنگیات، حرفهای ناخوشایند بزنند. شاید در خواندن یا نوشتن یکی از زبانها که فقط در گفتار آموختهای، مشکل داشته باشی... با اینهمه، همیشه به زبانها و فرهنگهایت ببال و قدر آنها را بدان. من هم به سهم خودم، همیشه محو دو زبانه و دو فرهنگی بودن تو خواهم ماند... اسماعیل کوچولو! به زندگی و دنیا خوش آمدی»...
1- PARLER PLUSIEURS LANGUES, LE MONDE DES BILINGUES,François Grosjean, Albin Michel 2015, 228 p., 19€.
2- Bilingualism: Language and Cognition - Cambridge University Press.
منبع: رادیو فرانسە