رسول صفریانی
و تو ای زن
ای زیبندەترین زیور زایندە زندگی
مرگ این گرگ گلەدر را
تو هراسان کردەای و
حیات را تو آسان
زندگی
رسول صفریانی
چە آسان کشتنت
و چە آسان
از کشتنت گذشتند
این مردم خواب آلود نا هوشیار
و تو آخرین نبودی و
این ویروس حرایی
می گردد و می گیرد
گاە بر تار زلفی و
گاە بر کلامی
حرفی
و یا صدایی مینشیند و
تا آخرین برگها را بخشکاند
و این ویروس در دل
مردان کهن عقلی
بسان درختان پوسیدە
بە تن دارند هر آنچە
انگل و ویروس
و هوای آزاد زنانگی زندگی را
مرد آلود و زهرآلود بگردانند
ویروسیان هراسان از بودنت
و بودنت تنها واکسن زندگی
کوچەها را تنها بوی مویت
زندگی را زنانگیت
و شادی را شور بودنت می باید
و ویروسیان را میانەای با این سە نیست
و کوچەها و خیابانها و خانەها را
مرگ تنها همدم است
با این پیامبران مرگ
این پوسیدگان تاریخ
و تو ای زن
ای زیبندەترین زیور زایندە زندگی
مرگ این گرگ گلەدر را
تو هراسان کردەای و
حیات را تو آسان