با این‌حال من استدلال این نوع منتقدان را درک می‌کنم. اینان انتظار دارند که اگر مترجمان خطا هم می‌کنند خطاهای پیش پا افتاده مرتکب نشوند. به اعتقاد من وجود چند خطای جزیی (گفتم چند خطای جزیی و نه تعداد بسیاری خطای عمده) در ترجمه‌ای باعث نمی‌شود آن ترجمه اعتبار خود را از دست بدهد (هیچ ترجمه‌ای بدون خطا نیست)، اما در فضای موجود نقد ترجمه در ایران اگر چنین نقدی چاپ شود قطعا هم آن ترجمه و هم مترجم آن اعتبار خود را از دست می‌دهند.

 

ترجمه خوب چه ترجمه‌ای است؛ دو شیوه نقد ترجمه در ایران

 

منبع: بی بی سی

نقد ترجمه،‌ به خصوص نقد ترجمه ادبی در ایران بحثی ادامه‌دار، مناقشه‌برانگیز، تاثیرگذار و کم‌وبیش آموزنده بوده است. در سال‌های اخیر شمار ترجمه‌ها از رمان و داستان‌ کوتاه افزایش چشمگیری داشته و به همان میزان هم بحث‌ها و انتقادها درباره میزان امانتداری مترجم، حفظ لحن و سبک نویسنده، و دانش و تسلط مترجمان نسبت به زبان مبدا و مقصد افزایش یافته است.

به تازگی نیز شماری از آثار پرمخاطب در بازار کتاب ایران مورد نقد قرار گرفته که بازتاب زیادی در محافل ادبی در ایران و نیز در شبکه‌های اجتماعی داشته است.

بی‌بی‌سی فارسی در این زمینه نظر شماری از مترجمان، کارشناسان و منتقدان ادبی را جویا شده است؛ یادداشت‌ها و نوشته‌های آنان طی روزهای آینده منتشر خواهد شد.

از آنجا که عمده نقدهای ترجمه در ایران به یافتن خطاهای لغوی در ترجمه‌های ادبی محدود شده، سوال‌هایی در این زمینه مطرح است که تامل و بررسی بیشتر در این باره را ضروری می‌سازد؛‌ از جمله اینکه آیا نقد ترجمه، یافتن خطاهای لفظی در ترجمه است یا چیزی بیشتر از آن؟ آیا اگر در ترجمه‌ای خطا پیدا شود، آن اثر اعتبارش را از دست می‌دهد؟ نقد ترجمه معتبر چه ویژگی‌هایی دارد و نمونه‌های خوب این نقد کدامند؟

علی خزاعی فر، مترجم، استاد دانشگاه،‌ نویسنده کتاب دانشگاهی "ترجمه متون ادبی" و سردبیر مجلە مترجم در مورد وضعیت نقد ترجمه در ایران مقاله‌ای نوشته است که خلاصه آن به قرار زیر است.

 

نظریه‌پرداز ترجمه، ایون زوهر، می‌گوید فرهنگ هر کشور مجموعه‌ای از نظام‌هاست (نظام سیاسی، نظام حقوقی، نظام ادبی، نظام هنری، نظام اجتماعی، نظام دینی، نظام ترجمه و غیره) که در یکدیگر تاثیر دارند.

بنابراین سخن، نقد ترجمه هیچ‌گاه در خلأ و جدا از سایر نظام‌های موجود در جامعه صورت نمی‌گیرد؛ نقد ترجمه همان قدر ممکن است که نقد سیاسی و نقد ادبی و نقد هنری.

البته نقد در همه این حوزه‌ها کم و بیش صورت می‌گیرد ولی معمولا روال دموکراتیک ندارد و تفسیری هم که از نقد می‌شود غالبا تفسیری مطلق‌گراست، یعنی خواننده نقد معمولا به اثری که نقد شده برچسب خوب یا بد می‌زند.

برای مثال، با این که در حوزه ترجمه نقدهای عالمانه و منصفانه کم نیست ولی در مجموع معروف است که می‌گویند نقد یا نان به قرض رفیقی دادن است یا پنبه دشمنی را زدن و هر نقد اگر جهتش را ولو منصفانه به سوی ضعف‌های اثری بگیرد حتما برای خود دشمن می‌تراشد چون فضا آن‌قدر مسموم است که برخی از اهل قلم حتی اگر با نقد کارشان مخالف نباشند نقد را ترور فرد می‌دانند.

بسیاری از بزرگان ترجمه با اینکه از کیفیت ترجمه می‌نالند از نوشتن نقد پرهیز می‌کنند. حتی یکی از اینان به من می‌گفت بهترین راه برای نقد یک ترجمه ادبی این است که آن اثر را خودت دوباره ترجمه کنی. وجود ترجمه‌های متعدد از آثار ادبی هم شاید یک دلیلش نقد غیرمستقیم ترجمه بوده است.

یکی از روش‌های نقد ترجمه این است که منتقد اغلاطی را در ترجمه پیدا می‌کند و با ردیف کردن این اغلاط مترجم را به بی‌سوادی (در درک متن اصلی یا نوشتن فارسی) متهم می‌کند.

این شیوه که ساده‌ترین شیوه نقد ترجمه است در ایران بیش از چهل سال است که سابقه دارد.

مترجمان سرشناس بسیاری به این شیوه نقد شده‌اند، از کریم امامی گرفته تا صالح حسینی و نجف دریابندری و اخیرا پیمان خاکسار.

اغلاطی که در این نقدها مطرح شده همه از یک جنس نیست. برخی درست است و برخی صرفا ذوقی است.

با این‌حال من استدلال این نوع منتقدان را درک می‌کنم. اینان انتظار دارند که اگر مترجمان خطا هم می‌کنند خطاهای پیش پا افتاده مرتکب نشوند. به اعتقاد من وجود چند خطای جزیی (گفتم چند خطای جزیی و نه تعداد بسیاری خطای عمده) در ترجمه‌ای باعث نمی‌شود آن ترجمه اعتبار خود را از دست بدهد (هیچ ترجمه‌ای بدون خطا نیست)، اما در فضای موجود نقد ترجمه در ایران اگر چنین نقدی چاپ شود قطعا هم آن ترجمه و هم مترجم آن اعتبار خود را از دست می‌دهند.

روی دیگر نقد ترجمه

اما نقد ترجمه در ایران یک روی دیگر هم دارد که کمتر به آن توجه شده.

ترجمه در ظاهر جایگزین کردن محتوای یک متن با محتوایی معادل در زبانی دیگر است، اما ترجمه فعالیتی صرفا زبانی نیست، بلکه فعالیتی است اساسا فرهنگی-سیاسی که از طریق زبان صورت می‌گیرد.

کار مترجم صرفا برقراری تعادل زبانی میان دو متن نیست، و کار ترجمه نیز در خلاء صورت نمی‌گیرد. عوامل ادبی، فرهنگی و سیاسی بناچار در کم و کیف ترجمه تاثیر می‌گذارند. مترجم رابط میان دو متن، دو زبان یا دو فرهنگ است.

بنابراین همان‌طور که نمی‌توان ادعا کرد ترجمه که کاری فرهنگی-سیاسی است در همه کشورهای جهان به یک شکل انجام می‌شود، نمی‌توان گفت که همه مترجمان جهان نقش یا کارکردی واحد دارند. نقش یا کارکرد مترجمان در هر کشور تابع شرایط فرهنگی اجتماعی و سیاسی حاکم بر آن کشور است.

به گواه تاریخ ترجمه، مترجمان ما همیشه زبان‌دان‌های بزرگی نبوده‌اند. در کنار استادان ترجمه که با تعهد و توانایی ترجمه می‌کرده‌اند همیشه آماتورها هم حضور داشته‌اند. انگار استادان ترجمه از حیث تعداد کافی نبوده‌اند. کمبود اینان را افرادی پر کرده‌اند که اگر چه از حیث توانایی زبانی در حد اساتید نبوده‌اند اما آن‌قدر انگیزه فرهنگی/ سیاسی یا اجتماعی داشته‌اند که به خود اجاره ورود به عرصه ترجمه بدهند.

ترجمه ادبی در ایران همیشه یک نقش اجتماعی و سیاسی هم ایفا می‌کرده و به همین دلیل از یک وجهه اجتماعی خاصی برخوردار بوده و فقدان قانون کپی رایت هم مزید بر علت شده و این باعث شده پای خیلی‌ها به درست یا نادرست به این حوزه باز شود.

بنابراین جدا از روش غلط یابی، که ترجمه را اساسا به کاری زبانی خلاصه می‌کند، روشی دیگر برای بررسی ترجمه‌ها وجود دارد که روشی توصیفی است.

هدف این روش داوری درباره کیفیت ترجمه‌ها نیست بلکه در پی یافتن عواملی است که بر کم و کیف کار مترجمان اثر می‌گذارد.

از این منظر اگر ترجمه‌ای پر از اغلاط زبانی باشد ترجمه به حساب می‌آید و همان قدر ارزش توصیف دارد که هر ترجمه دیگر دارد.

در مواردی حتی این چنین ترجمه‌ها که به دست آماتورها صورت می‌گیرد ممکن است اهمیت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بیشتری داشته باشند. این شیوه "نقد" یا بهتر است بگوییم "ارزیابی" ترجمه در ایران کمتر رواج داشته ولی بدون شک حقایق تاریخی، فرهنگی، سیاسی و ادبی بیشتری را درباره ترجمه برای ما آشکار می‌کند.

 

 

گەڕان بۆ بابەت