ما 2028 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

هاوری یوسفی

بە عبارتی دیگر، هنگامی کە از رنج کشیدن سخن بە میان می آید طوری شما را بە سخرە می گیرند کە گویی ساعت هاست در مورد فندک یا یک بستە سیگار بحث می کنید. حتی برای برخی افراد رنج بردن و رنج دیگران نوعی تفریح و یا تجمل است.

 

سیاست رنج

یادداشتی در باب جامعەی ریاکار

هاوری یوسفی

 تفکر، به هنگام تأمل در وجدان معذب خویش، در می یابد که نه فقط از توسل مثبت و تأییدآمیز به زبان مفهومی علم و پدیده های روزمره، بلکه همچنین از زبان مفهومی تقابل و تخالف نیز محروم شده است. امروزه دیگر هیچ واژه و اصطلاحی در دسترس نمانده است که از قبل معطوف به سازش و تطبیق با جریانهای مسلط فکری نباشد، و هر آن کاری که زبان نخ نماشده از پس اش بر نمی آید، به نحوی دقیق از سوی دم و دستگاههای اجتماعی جفت و جور می شود.

تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر

بدیهی است کە زیستن در هر مکانی متضمن پرداخت هزینەهای فراوانی است و جالب اینکە این هزینەها را باید تحت هر شرایطی پرداخت تا بتوان فضایی را برای سکونت تعریف کرد. اما واضح است، زیستن در هر مکانی آن هم از نوع مدرن آن، بەغیر از تحمل گزینە های مالی و مادی اش، و حتی قبول و رفع تناقضات خاص این جهان نیازمند حل و رفع آنها بە مثابە برجستە شدن بعد حقیقی تفکر و واقعیت است.اگر بخواهیم بەشیوەای جزئی/ عینی درباب یکی از این هزینەها بحث بە میان آوریم، پیش ازهر چیز، باید موضعی محدود اتخاذ کنیم. اتخاذ موضع محدود بدین معنی کە؛ هنگامی کە درون جامعەای خاص و ویژە بەسر می بریم و می زیم، تنها راە برای صورتبندی حقیقت جامعە، گرفتن موضعی محدود نسبت بە بحث مورد نظر است. بەزعم لنین نوعی نقد مشخص وضعیتی مشخص. بنابراین، هنگامی کە بحث بر سر جامعەای خاص است بی شک باید آن را همچون کلیتی خاص هم در نظر داشت.

فی الواقع، اگر بخواهیم بر روی یکی از ابعاد این کلیت بەسان مقولەای عینی و انضمامی انگشت بگذاریم، بعد مورد نظر، امر رنج کشیدن و بە سخرە گرفتن آن در جامعە و لایەهای درونی آن است (البتە در این یادداشت هیچ نوع تلاشی برای زیباشناسانە و فتیشیستی کردن رنج و رنج کشیدن صورت نمیگیرد). اصولا‌ً در جامعەی ایران بەطور کلی و کردستان بەطور مشخص، با سپری شدن تقریبا‌ً دو دهەی اول زندگی هر انسان، با مشکلات عدیدەای روبرو میشویم کە جملگی افراد را در اشکال گوناگون، اعم از بیکاری درازمدت و بەتبع ‌آن بی پولی درازمدت و... (خاصە نویسندکان و اهل هنر) با مشکلاتی روبرو میسازد و گذار، عبور و چیرە شدن بر هر کدام از این موانع نوعی رنج کشیدن، تحمل و عادتی بە شدت ایدئولوژیک را بە همراە دارد.

مسئلەی اصلی در بحث ما، پرسش از چرایی رنج کشیدن و عادت کردن/دادن بدان است. همانگونە کە ساموئل بکت می گوید "ما محکوم بە زندگی کردن در زمانیم زیرا گناە نخستین و ابدی... زادە شدن را مرتکب شدەایم". پژواک مکرر اینگونە جملات بە وفور در رمانها و نمایشنامەهای بکت بە گوش میرسد. از دید بکت ما کفارەی این گناە نخستین را با زیستن پس خواهیم داد و این خود ماجرایی بسیار دردناک است و زیستن را بە یاری عادت کردن تخفیف می دهیم. بە گفتەی خود بکت: عادت مبین سازش میان فرد و محیط اوست، یا میان فرد و تمایلات ارگانیک عجیب و غریبش: عادت ضامن نوعی مصونیت کسالت بار، یا بە عبارتی، برق گیر هستی فرد است، عادت همان وزنەای است کە سگ را بە استفراغش زنجیر می کند، نفس کشیدن عادت است، زندگی کردن عادت است.بکت در اینجا عملا بە ما می گوید کە عادت بە رنج کشیدن چیزی نیست مگر تضمین رنج کشیدن. رسالت بنیادین عادت عبارت است از تلاش دائمی برای ایجاد سازگاری و سازگاری مجدد میان خلق و خوی مزاجی ما با شرایط حاکم بر جهان. از دید بکت رنج کشیدن و عادت بدان ذاتی زیستن در جهان است. اما آیا می توان از کنار واقعیت ایدئولوژیک رنج کشیدن و عادت بدان گذشت؟ بدون شک هر کدام از ما بارها با عباراتی نظیر" زندگی بسیار سخت شدە و باید بدان عادت کرد" ، "ما هم در این وضعیت قرار گرفتەایم" و " ما از این بدتر را تجربە کردەایم" روبرو شدەایم. آیا گفتن این عبارات و تکرار مکرر آن، همان تلاش بیمارگونەی جامعەی ریاکار در جهت تولید و بازتولید سیستم حاکم بر روابط و جامعە نیست؟ بە عبارتی دیگر، طبیعی جلوە دادن، مصرف / تولید انبوە این عبارات و عادی سازی و عادت دادن آنها گواهی بر جامعەای ایدئولوژیک و کلبی مسلک نیست؟

رنج کشیدن در جامعەی ما هموارە بە امری طبیعی، زائد و بی مورد مبدل میشود و طبیعی کردن و طردشدن آن همان تلاش دیگری بزرگ و واقعیت نمادین برای طبیعی نشان دادن نە تنها امر رنج کشیدن بلکە تمامی امور است. از قضا در این نقطە باید، بە بیش از حد طبیعی بودن رنج کشیدن شک کرد. بە عبارتی دیگر، هنگامی کە از رنج کشیدن سخن بە میان می آید طوری شما را بە سخرە میگیرند کە، گویی ساعت هاست در مورد فندک یا یک بستە سیگار بحث می کنید. حتی برای برخی افراد رنج بردن و رنج دیگران نوعی تفریح و یا تجمل است همچنان کە یهودی ستیزی برای سربازان گشتاپو و مردمان غیر یهودی در آلمان نازی نوعی تجمل بود. آیا این طبیعی بودن همان ایدئولوژی و منطق حاکم بر روابط تک تک ما نیست؟ همان گونە کە بە قول آدورنو: انسانها چنان از خود و طبیعت بیگانە گشتەاند کە فقط میدانند چگونە از هم سود جویند و بە هم صدمە زنند. هر یک، صرفا یک عامل است، سوژە یا ابژەی این یا آن کنش، چیزی برای بە حساب آوردن یا بە دور افکندن.

منابع:

١ـ   آ. آلوارز: بکت،طرح نو

٢ـ دیالکتیک روشنگری، تئودور آدورنو، ماکس هورکهایمر. گام نو

 Image result for lidelse kunst

 

 

گەڕان بۆ بابەت