فارسی
فرخ نعمت پور
از همان سال کە فکر کنم سال ٦٥ باشد، دارمش. ساعت درست روی سە و چهل و پنج دقیقە و چهار ثانیە توقف کردەاست. آرە، بە زبانی دیگر یعنی یک ربع بە چهار. کە البتە نمی دانم زمان ماندە، مال روز است یا شب. اما،... اما بعلت یک حس غریب درونی، کە خودم هم بنیانش را نمی فهمم، مطمئنم یک ربع بە چهار یک عصر پاییزی است. روزی در ماە آبان یا آذر. و نمی دانم چرا اینقدر مطمئنم!
- توضیحات
- بازدید: 55
ترجمە از کردی: ماجد فاتحی
از هم که جدا شدیم، دیدم تاریکی آرام در میان جنگل ناپدیدش کرد. به مانند سایەای، میان سایەای دیگر ناپدید شد. و من نیز از میان اتاقهای دیگر برگشتم. زمانی که برگشتم به سالهای ۲۰۱۱؛ ۱۹۸۶ و ۱۹۷۸ اندیشیدم. عدد یک، تنها عدد مشترک هر سه این سه سال بود. اندیشیدم که انسان خیلی به یک، عدد یک شباهت دارد. یک همیشه یک!
- توضیحات
- بازدید: 181
فرخ نعمت پور
اضطراب درست آنجا شروع شد کە لااقل در میان آن چند تائی کە من می شناسمشان، دو نفرشان دست بە انتخاب زدند. از همان روز برادرم تصمیم گرفت بە سربازی برود، و من هم تصمیم گرفتم بە سازمان زیرزمینی یک جریان سیاسی بپیوندم. و از طرفی دیگر زن همسایە ما زخمی شد و پسر من هم سالهای سال بعد در خارج از کشور متولد شد. پنجاە بە پنجاە!
- توضیحات
- بازدید: 745
فرخ نعمت پور
و شب کە می شود همە دور سفرە جمع می شوند. نان خشک تریت شدە در دوغ همراە با سبزە چە طعمی دارد. و بچەها چە زود خوابشان می گیرد. و شب چە زود اینجا شب می شود. و تنها کسی کە اینجا دور سفرە و هنگام شب بشدت غائب است سارتر خودمان است. او آنجا نیست، اگرچە بشدت معتقد است کە روزی آنجا حضور پیداخواهدکرد. و درون این خانە اساسا انتخابی وجود ندارد و آنچە هست ذات است.
- توضیحات
- بازدید: 733
فرخ نعمت پور
و من در درون انقلابی خجل، چقدر آن سالها دوست داشتم بروم و در تظاهراتها شرکت کنم. البتە می رفتم، اما همیشە تە صف بودم و خجالت می کشیدم صدایم را بلندکنم. و پیش خودم آرام شعار می دادم. تە صف را کسی متوجە نبود. بچەها همە آنجا بودند. بچەهای تقلید و تکرار. و من با دیدن پدربزرگ کە همیشە روی آن سکوی لعنتی می نشست، چقدر بیشتر خجالت می کشیدم.
- توضیحات
- بازدید: 746
فرخ نعمت پور
اما کە نمی شود همە راە زندگی را فکرکرد. هیچ انتخابی را نمی توان صد در صد از لحاظ همە جوانبش ارزیابی کرد. و اینچنین نیروئی در درون بە تو می گوید دیگر راە بیفت، معطل نکن! و تو معطل نمی کنی. و راە کە می افتی شوری دیگر دارد. راهی کە هم انرژی می گیرد و هم انرژی می دهد. و تو در لحظەها گم می شوی.
- توضیحات
- بازدید: 717
فرخ نعمت پور
شاید علت سیگاری نشدن من دودی بود کە از همان اوائل بچگی روزی در کوچە در آن سوی مرز مشاهدەکردم. دود بە اندازە کافی بود. و یادم هست آن غروب مادر با چە عصبیتی ما را بە داخل خانە فراخواند. و مناطق ما جنگلی و کوهستانیست و شعلەهای آتش می توانند خیلی سریع سرایت کند. آتش مرز نمی شناسد و برای همین زیاد وسوسە می شود.
- توضیحات
- بازدید: 713
شهرام وحدانی
قدرت گرفتن و حاکمیت جناح دینی و اسلامی به رهبری خمینی در پی قیام ٥٧ بر بستری بود که سلطنت شاه دین مدار و اسلام پناه فراهم آورده بود. در حالی که راه بر هرگونه فعالیت سیاسی بر جریانات ملی، سکولار و چپ بسته بود، روحانیون شیعه با حمایت آشکار و نهان شاه و ساواک در حال سازماندهی و تشکل بودند. حوزه های علمیه قم و مشهد ارکان نفوذ و رشد تشیع در ایران، در زمان پهلوی ها پای گرفت.
- توضیحات
- بازدید: 813
فرخ نعمت پور
رهبر بزرگ؟!... مرگ رهبر بزرگ؟! تعجب کرد. مگر رهبر بزرگ، او نبود؟... این فرد کیست کە فردا او را بە گورستان می برند تا در زیر خروارها خاک دفنش کنند؟ حتما اشتباهی شدە بود؟- توضیحات
- بازدید: 898
فرخ نعمت پور
دو دو و سە سە با هم در حالیکە هوای سگهایشان را داشتند، می گفتند و می خندیدند. و قشنگ می شنیدم کە از هر چیزی می گفتند بەجز سیاست و امر کشورداری و همە آن پنهانکاریهای زیرکانەای کە در زمان مسئولیتشان بە پیش بردەبودند. در حقیقت آنچە آنها در اینجا بە آن مشغول بودند مسئلە زندگی روزمرە سگها بود، اینکە چە می خورند و چە می نوشند، و موقعی هم کە مریض می شوند چە جوری از آنها پرستاری می کنند. بحث نژاد سگها و تعداد تولەهائی کە قرار بود پس بیاندازند. و واقعا با چە حرارت و ذوق و شوقی از سگها و زندگی عالی کە با آنها داشتند، برای همدیگر تعریف می کردند.
- توضیحات
- بازدید: 74