منبع: بی بی سی
- توضیحات
- بازدید: 1383
ترجمە از کردی: ماجد فاتحی
بر جویبارهای روی تنم دست میکشم. مشتی آب برداشته به دهانم میریزم. اگر چه تشنه نیستم، اما مینوشم. آب، طعم درخت، طعم باغ، رعد و برق و طعم تنم را دارد. آمیختگی ای عجیب و غریب. مانند تاریخ. اگر خوانندگان تاریخ در پشت پنجره از این آب بنوشند، شاید چیزی را که میخواهند و به دنبالش اند زودتر بیابند. تاریخ طعم باران دارد.
فرخ نعمت پور
البتە آقای همسایە دلیل دیگری هم داشت کە بیشتر مخفی، یعنی خودمانی بود، تا اینکە بتوان آن را علنی کرد. او می گفت کە اخیرا بە نیروهای مابعد الطبیعی باور آوردەبود، البتە نە از جنس خدا و خرافات جاری میان مردم، نە، بلکە از نوع پست مدرن آن کە بیشتر بە فراخوان دوبارە نیروهای فراموش شدە تاریخی می ماند. طبق گفتەهای او چنین نیرویی بزودی بنابر یک منطق خارج از درک بشری بە عرصە ظهور می رسید، و همین ما را از بن بستی کە بدان گرفتار آمدەبودیم، آزاد می کرد.
فرخ نعمت پور
آدلف آرام قدم برداشت، و بە راە افتاد. گاهی احساس می کرد در استپهای روسیە دارد قدم بر می دارد، گاهی در دشتهای اوکراین، زمانی در جنگلهای قدکشیدە و انبوە اطراف برلین،... و زمانی در بیابانهای مرکزی ایالات متحدە و یا شمال آفریقا. انگار با هر قدم، کل منظرە و چشم انداز جلو او تغییر می کرد. پیش خودش گفت "علتش باد است!"
ترجمە از کردی: ماجد فاتحی
انسان عاقل و هوشمند در هر وضعیتی نقشەای دارد. هنگامی که می خواهد کاری انجام دهد، بە چند و چون و نتایج اش می اندیشد. او نیز چنین می کند. ابتدا در این فکر است چگونه ویرانش کند، از کجا ویرانش کند و بعد از کجا شروع به ساختنش کند. دور و برش را نگاە می کند... خانە با دیواری قدیمی، حیاط همیشگی و پشت بام همسایەها. و گنجشککان تابستانی که مثل او به سایەسار حیاط پشتی عشق می ورزند.
ترجمە از کردی: ماجد فاتحی
پدر بزرگ دایم گلەمند بود. می گفت: «با اینکه باغچه ام کوچک است، اما آب زیادی می خواهد!» ماهرانه و با دقت تمام سوراخهای شیلنگ را با پارچه و مفتول فلزی تعمیر می کرد، و آنگاه آخرین قطره قطرات آب داخل شیلنگ را بر روی باغچه می ریخت. گاهی شیلنگ را با دقت بازدید می کرد تا مطمئن شود آبی در شیلنگ نمانده. از اداره آب و فاضلاب نفرت داشت زیرا تنها چشمه موجود در آن منطقه را در اختیار خود گرفتە و بە این ترتیب باغچە او را از تنها آب جویبار موجود محروم کردەبودند.
شهرام وحدانی
اینکه گفتیم حاکمیت کنونی برآمده از یک انقلاب مردمی بود، لاجرم در آغاز حاکمان تازه را ناگزیر به قبول فرمی به ظاهر مدرن نمود، هرچند که محتوای آن خالی از المانهای اصیل دمکراتیک و مردم سالارانه بوده و هست. انتخابات و پارلمانتاریسم، آن فرمی بود که در راستای جمهوریت نظام لازم بود و در حقیقت به ناچار و برخلاف میل حاکمیت بر آن تحمیل شد.
فرخ نعمت پور
دالایی لاما پیش خودش زمزمەکرد "با زمین مهربان باش!" بایدن کە نفهمیدەبود دالایی چە می گوید، با صدای نسبتا مهربانی گفت "چی؟" اما لامای نازنین سرش را دوبارە روی میز گذاشتەبود و انگار باز گریە می کرد. بایدن بە سر میز بازگشت و دوبارە در میان ورقەها بە جستجو پرداخت. پوتین از در گذشتەبود و معلوم نبود بە کدام جهنم درەای رفتەبود. شاید هنوز با پرندەها کلنجار می رفت کە راه را برایش بازکنند تا بتواند بە پیش فرماندەهانش بازگردد.